ولایتعهدی امام رضا(ع)

ولایتعهدی امام رضا (ع) به ماجرای انتصاب امام رضا(ع) به ولایتعهدی مامون اشاره دارد که پس از احضار امام به مرو و با وجود مخالفت ایشان، با اصرار و تهدید مامون انجام گرفت.

دعوت به مرو

منابع اولیه، آغاز حرکت امام رضا(ع) را، از مدینه به سوی بصره ذکر کرده اند. با این وجود برخی از منابع به خصوص تذکره‌های (کتب مربوط به شرح احوال)متاخر نوشته‌اند: حضرت، ابتدا به مکه رفته و در این سفر امام جواد(ع) نیز همراه ایشان بوده است. امام با خانه خدا وداع کرد و سپس از مکه به سفر ادامه داد. در هر حال تاریخ حرکت امام به سمت بصره، نیمه محرم سال ۲۰۱ قمری گزارش شده است.

به دستور مأمون، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل بن سهل مامور شد امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آورد. شیخ مفید، فرستاده مأمون را جلودی معرفی کرده است. مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.

مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.

مهم‌ترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.

پیشنهاد ولایتعهدی

روزشمار حرکت امام رضا
از مدینه تا مرو
۲۰۰ق یا ۲۰۱ق
۱۵ محرم حرکت از مدینه
۳ صفر ورود به بصره
۸ صفر حرکت از بصره
۱۶ صفر ورود به اهواز
۱۶ ربیع‌الاول حرکت از اهواز
۲۶ ربیع‌الاول ورود به فارس (شیراز)
۱ ربیع‌الثانی حرکت از فارس (شیراز)
۱۵ ربیع‌الثانی ورود به یزد
۲۰ ربیع‌الثانی حرکت از یزد
۷ جمادی‌الاول ورود به نیشابور
۱ جمادی‌الثانی حرکت از نیشابور
۳ جمادی‌الثانی ورود به طوس
۸ جمادی‌الثانی ورود به سرخس
۲۳ جمادی‌الثانی حرکت از سرخس
۲۹ جمادی‌الثانی ورود به مرو
۷ رمضان اعلام ولایتعهدی

پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه ایشان فرستاد و پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو سپارم و از وی خواست که نظرش را در این باره بگوید. امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. مأمون امام را به خانه خویش فراخواند و در جلسه‌ای که غیر از او و امام رضا و فضل بن سهل ذوالریاستین کسی دیگر نبود به او گفت: من می‌خواهم امور مسلمانان را به تو واگذارم و شانه از این مسؤولیت خالی کنم.

امام رضا (ع) پاسخ داد:‌ای امیرالمؤمنین! تو را به خدا! تو را به خدا! من نه تحمل این کار را دارم و نه توانایی انجامش را.

مأمون گفت: من ولایت عهدی پس از خودم را به تو می‌سپارم.

امام (ع) گفت: مرا از این امر معاف بدار ای امیرالمؤمنین.

در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و گفت: عمر بن خطاب، شورای شش نفره را تشکیل داد که یکی از اعضای آن، جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود و عمر شرط کرد که هرکدام از آنها مخالفت کرد گردنش زده شود. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهیم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم.

امام (ع) پاسخ داد: «پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم.»

مأمون، شرط او را پذیرفت.

بدین طریق، مأمون در دوشنبه۷ رمضان سال ۲۰۱ قمری با امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت نمود و مردم را بجای لباس سیاه، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و همه لباس سبز پوشیدند مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.

مأمون با دعوت از سخنرانان و شاعران جشنی برای این ولایتعهدی برپا کرد که از جمله شاعران حاضر، دعبل بن علی خزاعی بود که امام رضا (ع) پاداشی به وی داد.

مأمون فرمان بیعت با امام(ع) را توسط عیسی جلودی به مکه فرستاد. در آن هنگام مکه به فرمان ابراهیم بن موسی بن جعفر درآمده بود و او خود به نام مأمون دعوت می‌کرد، و چون جلودی با شعار سبز و بیعت امام رضا(ع) رسید ابراهیم به استقبال وی شتافت و مردم مکه برای رضا(ع) بیعت کردند و لباس سبز پوشیدند.

تحلیل ولایتعهدی، فطانت و زیرکی امام رضا(ع)

مأمون زمام ایالت عراق عرب را به دست حسن بن سهل داد و خود در مرو بود. گروهی از علویان به طمع خلافت عَلَم طغیان برافراشتند و چون مردم عراق از حسن بن سهل راضی نبودند جمع کثیری به بیعت و اطاعت علویان پرداختند. مأمون با شنیدن این خبر پریشان حال گشت و با فضل بن سهل ذوالریاستین به مشورت پرداخت و به صواب‎دید وی بر آن شد حضرت رضا را به ولیعهدی خود برگزیند تا شاید از این راه دیگر سادات را به اطاعت وادارد.

ولایت عهدی از مسائل مهم در حیات سیاسی امام رضا (ع) است. برای بررسی رویداد ولیعهدی آن حضرت باید تاریخ اسلام و تاریخ خلفای بنی امیه و کیفیت به خلافت رسیدن عباسیان را مورد تحقیق قرار داد. اوضاع عمومی سرزمین‎‌های خلافت اسلامی تا سال ۲۰۳ه‍.ق. (سال شهادت امام رضا(ع)) به اجمال از این قرار است: خلفای اموی عموماً ستمگر بودند و از خلافت جز حکمرانی چیزی در نظر نداشتند. تنها رفتار عمر بن عبدالعزیز با آنان مغایر بود که حکومت او هم دیری نپائید. در نتیجه ستم این خلفا شورش‌ها و آشوب‌ها علیه حکومت اموی از هر سو پدیدار شد. این شورش‌ها بیشتر رنگ و آمیزه مذهبی داشت. مسلمانان برای احیای آئین اسلام و تابعان سایر ادیان که در بلاد اسلامی می‌زیستند برای برقراری عدل و مساوات به خاندان علی که آنان را «‌اهل بیت‌» می‌گفتند چشم امید دوخته بودند. عباسیان از این امید مردم به نفع خود استفاده کردند. آنان در آغاز کار ادعا کردند برای نجات مردم از شر بنی امیه آمده‌اند. اما قیام آنان با تبلیغ به نفع اهل بیت در چند مرحله صورت پذیرفت:

  1. دعوت عباسیان در آغاز کار به نفع علویان.
  2. فراخوانی به سوی اهل بیت و عترت.
  3. دعوت به جلب «‌رضا و خشنودی آل محمد».
  4. دعوی میراث خلافت برای خویشتن.
سکه ولایتعهدی امام رضا (ع) که به دستور مأمون ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به خط کوفی درج شده است: «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.

عباسیان چون با حیله خلافت را در خاندان خود مستقر کردند آن همه وعده و نوید را زیر پاگذاشتند و با مردم به ویژه با علویان بنای بدرفتاری را نهادند و به هر بهانه‌ای هر یک از آنان را هر جا می‌یافتند آزار می‌رساندند و حبس می‌کردند و می‌کشتند. سرانجام رفتار ناجوانمردانه‌ای که عباسیان با عموزادگان خود یعنی خاندان ابوطالب‌ می‌کردند مردم را از آنان رنجاند. بدین رو، شورش‌ها دوباره علیه نظام موجود پدید آمد. در روزگار مأمون آشوب‌‎ها بیش از گذشته گسترش یافت و قیام‌هایی به هواداری از خاندان علی (ع) در بسیاری از ایالات و شهرها صورت گرفت. مأمون دانست که برای رهایی از این مشکلات بایست کارهایی را انجام دهد. از جمله:

  1. فرونشاندن شورش‌های علویان.
  2. گرفتن اعتراف از علویان مبنی بر آنکه حکومت عباسیان قانونی است.
  3. از بین بردن محبت و ستایش و احترام روزافزونی که مردم نسبت به خاندان علوی داشتند. از این طریق که این احساس عمیق را از نهاد مردم برکند، و علویان را به طرقی که شبهه و شک برنیانگیزد نزد مردم بی‌ارج گرداند. مخصوصاً در مورد امام رضا (ع) گفته بود که می‌خواهد امام را در نظر مردم برای امر خلافت بی‌لیاقت نشان دهد.

مأمون هنگامی که از سوی حمید بن مهران و برخی عباسیان بازخواست شد که چرا ولیعهدی را به امام رضا (ع) داده است، چنین پاسخ داد: «‌این مرد از دیدگاه ما پنهان بود. او مردم را به سوی خویشتن فرا می‌خواند. از این رو خواستیم ولیعهد ما بشود تا هر چه مردم را به خویشتن جلب کند همه به نفع ما تمام شود”.

امام رضا قصد مأمون را می‌دانست و به خود مأمون فرمود: تو نظرت این است که مردم بگویند: علی بن موسی به دنیا و ریاست بی‌رغبت نیست، بلکه این دنیا است که به او بی‌رغبت است، مگر نمی‌بینید چگونه به طمع خلافت، ولایت‌عهدی را پذیرفته است. مأمون با شنیدن این سخن خشمناک شدو به امام گفت تو همیشه به گونه ای با من برخورد می کنی که دوست ندارم وامام را تهدید کرد که اگر با اختیار خویش ولایت عهدی را نپذیرد او را خواهد کشت. از همین رو امام(ع) در پاسخ کسانی که علت پذیرفتن ولایت عهدی را از او می‌پرسیدند می‌گفت: من تحت فشار و اکراه این امر را پذیرفته‌ام. شرایطی که امام رضا (ع) برای قبول ولایت عهدی اعلام کرد در حقیقت تبرای او را از شرکت در حکومت مأمون نشان می‌دهد، زیرا امام (ع) اعلام کرد که هرگز نه کسی را بر مقامی می‌گمارد و نه کسی را عزل می‌کند نه رسم و سنتی را نقض می‌کند و نه چیزی از وضع موجود را دگرگون می‌سازد. با همه شرایط، دیری نپایید که خاندان عباسی در بغداد علیه مأمون بپا خواستند و با ابراهیم مهدی بیعت کردند. از سوی دیگر علویان دانستند که مأمون این کار را از روی ایمان نکرده است. دیگر بار شورش برخاست و مأمون چاره را در آن دید که امام را از میان بردارد.

پانویس

  1. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۳، ص۱۷۶؛ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۸۶
  2. عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۲۸.
  3. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.
  4. مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۴۵۵.
  5. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
  6. جعفریان، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۹۵.
  7. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.
  8. مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۴۵۵-۴۵۶.
  9. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.
  10. مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۴۵۸-۴۵۹.
  11. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۶.
  12. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل مدخل "رضا".
  13. حسینی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰.
  14. حسینی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۷.
  15. صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۳۱۴-۳۱۵.
  16. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۳۰۹، ۳۱۲-۳۱۳.
  17. لغت نامه دهخدا، ج۸، ص۱۲۱۱۰-۱۲۱۱۱؛ به نقل از: زندگانی سیاسی هشتمین امام، نوشته جعفر مرتضی حسینی، ترجمه خلیل خلیلیان
  1. لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش می‌پوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر(ص) بوده است.(دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، ص۴۴۰-۴۳۹)
  2. تُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَقُولَ النَّاسُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(ع)لَمْ يَزْهَدْ فِي الدُّنْيَا بَلْ زَهِدَتِ الدُّنْيَا فِيهِ أَ لَا تَرَوْنَ كَيْفَ قَبِلَ وِلَايَةَ الْعَهْدِ طَمَعاً فِي الْخِلَافَةِ
  3. فَبِاللَّهِ أُقْسِمُ لَئِنْ قَبِلْتَ وِلَايَةَ الْعَهْدِ وَ إِلَّا أَجْبَرْتُكَ عَلَى ذَلِكَ فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَكَ

منابع

  • جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.
  • حسینی، جعفر مرتضی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱ش.
  • دائرة المعارف تشیع، ج۱، تهران، بنیاد اسلامی، ۱۳۶۶ش.
  • دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج۸، چاپ دوم از دوره جدید، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
  • صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۳ش.
  • عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش.
  • فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش.
  • مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ق.
  • یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.